مثل یه رفیقِ همراه.

ساخت وبلاگ

ماندانا تو گوشم میخونه

"دردا کشیده به غمت آتش به جانم

بی تو چگونه سر کنم دیگر ندانم"

پریزاد قشنگم تو اتاق بغلی خوابِ خوابه, کوچولوی دوست داشتنی, دارم از دلتنگی براش میمیرم دلم میخواد برم وقتی خوابه ساعتها به اون صورت ماهش زل بزنم ولی امان از ویروس سرماخوردگی, امان از این گلو درد لعنتی که من هر چی آویشن عسل خوردم افاقه نکرد...

حالا هم پناه آوردم به جعبه آبرنگم, خدارو شکر, خدارو شکر که من این جعبه آبرنگ رو دارم این جعبه که سرخابیش داره تموم میشه و آبی به نصف رسیده این جعبه که همدم دلتنگیای منه...وقتی دورم از پریزاد...وقتی دورم از همدل همیشگی...

...

امروز که مجبور شدم فاصله دو تا بانک و شرکت رو بدوام برای یکی از کارای بانکی بابام یک لحظه گریه ام گرفت خدا شاهده که خیلی خودمو کنترل کردم که نشینم روی جدول حاشیه خیابونُ گریه نکنم.

حالا که اون کارای بانکی تموم شدن حالا که من با آرامش شیر گرم میخورمُ و نقاشی میکشمُ و آهنگ گوش میدم به بابا فکر میکنم, به بابایی که وقتی دیشب دید دفتر (سایز A3) آبرنگم رو با زور قیچی به شلخته ترین حالت ممکن چهار قسمت میکنم تا بعدا منگنه کنمُ برای خودم یه دفترچه نقاشی کوچیک درست کنم,دفتر رو برده سرکار کاغذها رو منظم و یک شکل برش زده و سیمی کرده و یه دفترچه آبرنگ فوق العاده برام درست کرده, که من,دخترش, راحت نقاشی کنم...بابایی که دوست نداره نقاشی کنم...

متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.

...

راستش نمیدونم امروز رو مثل یه رفیق برات خوشحال باشم یا مثل یه همراه

ولی امروز رو برات خوشحالم و سپاسگذار خدای خوبیها...

یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : رفیقِ,همراه, نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 110 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 0:05