#ملت_عشق

ساخت وبلاگ

نام نویسنده: الیف شافاک (ترکیه)

...

"الا روبنشتاین"، دستیار ویراستار، همسر دیوید و مادر سه فرزند است که کتاب ملت عشق با نویسندگی "عزیز زاهارا" جهت مطالعه و ویراستاری در اختیارش قرار گرفته است.

اِلا که در زمان مطالعه کتاب ملت عشق با دختر بزرگترش سر مساله ازدواجش اختلاف نظر دارد و مخالف فرد انتخابی دخترش است با تماس با نامزد ژانت( دخترش) موجب دلخوری دختر و همسرش شده و از طرف آنها طرد میشود.

الا که زندگی زناشویی ناموفقی را تجربه میکند، طرد شدن از سمت دخترش نیز او را دچار ناامیدی میکند و الا با همان ناامیدی 

تحت تاثیر مطالعه کتاب ملت عشق  به " عزیز" ایمیل میزند و درد و دل میکند و در کمال ناباوری جواب دلگرم کننده ای از عزیز دریافت میکند.

الا و عزیز _که بعد از از دست دادن همسرش و گذراندن دوره های سخت بعد از آن بعد از آشنایی با گروهی صوفی، مسلمان و صوفی شده است _و به طور حرفه ای عکاسی میکند، خیلی زود به رابطه ایمیلی بین خودشان عادت میکنند ، عادتی که زندگی الا را تحت تاثیر قرار میدهد، اعتمادبه نفس از دست رفته اورا بازمیگرداند و جوانه های عشق را در دلش زنده میکند.

رابطه ایمیلی به نامه نگاری و بعد دیدار حضوری می انجامد.

...

داستان نوشته شده توسط عزیز با عنوان "ملت عشق" که الا را تاثیر قرار میدهد به زندگی شمس و مولانا میپردازد از زمانی که شمس به دنبال نیمه گمشده خود به قونیه میرود و بعد از داستان معروف برخورد شمس و مولانا در بازار و داستان شیدایی مولانا و در نهایت کشته شدن شمس...

داستان شمس و مولانا راویهای متعدد دارد از خود شمس و مولانا و فرزندانش تا " گل صحرا" که دختری ست که در ...کار میکند تا سلیمان مست و نگهبانان قونیه و غیره که هر کدام داستان برخورد خود با شمس و مولانا را به نوعی روایت میکنند.

مولانا که روحانی بزرگ قونیه، صاحب مقام و ثروت فراوان و بی توجه به طبقه ضعیف جامعه است، پس از آشنایی با شمس و درخواست او، گل صحرا را در خانه خود میپذیرد به میخانه ها میرود و سماع میکند تا تاثیر شمس بر زندگی او و وصل کردنش به همه جامعه و نه فقط ثروتمندان و صاحبان مقام حفظ شود، کارهایی که لطمه های جدی به آبروی مولانا میزند و فقط مولاناست که میفهمد چگونه با اینکارها به دولت عشق وصل میشود.

...

الا بعد از دیدار حضوری با عزیز، به عشقش اعتراف میکند، همسر خائنش را ترک میگوید و با عزیز زندگی تازه پرعشقی را شروع میکند با عزیزی که بیماری سختی دارد در انتهای داستان میمیرد و طبق وصیتش در قونیه به خاک سپرده میشود.

...

شمس در طول داستان به چهل قاعده تحت عنوان " چهل قاعده ملت عشق" میپردازد که من از بازنویسی آن خودداری میکنم چرا که هم با یک سرچ ساده به دست میآید و هم قاعده هایی است که هر فردی کم و بیش در زندگی به آنها واقف است و برای دانستنشان نیازی به خواندی یک کتاب 400 صفحه ای نیست.

مساله دیگری که توی کتاب خیلی توی ذوقم زد برخورد عامیانه ای بود که با شمس و مولانا شده است، البته من هیچ علم ، آگاهی، و مطالعه ای در مورد مولانا ندارم ولی تصورم هم این نبود که مولانا شاعر معروف اعصار، شبیه ما فکر کند به چیزهایی فکر کند که ما فکر میکنیم یا حداقل در سطح ما فکر کند.

...

داستان برخلاف تبلیغات گسترده ای که برای آن شد برای مطالعه پیشنهاد نمیشود اگر خیلی میل به خواندنش دارید به نظر خواندن خلاصه و چهل قاعده آن کفایت میکند.

یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 128 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:18