1.با یه فنجون قهوه داغ تُرک میشینم پای لب تاپ، ساعت نزدیکای هفت صبحه و شهر شلوغِ آلودمون یواش یواش داره بیدار میشه... خب زندگی من دو ساعتی زودتر شروع شده، از همون لحظه ای که وارد آشپزخونه میشمو بابا ر, ...ادامه مطلب
آهنگ پریزاد از رادیو پخش میشه و من به تو فکر میکنم... پریزادِ من, پریزادِ کوچک من, عروسکم... امروز به محض رسیدن به خونه با دیدن حجم خالیِ خونه با دیدن خونه ای که هیچکدوم از اون شش نفری که من نفسم به نفسشون بنده نبودند بغضم ترکید نشستم جلوی درِ ورودی و دستام رو گرفتم جلوی صورتمُ با صدای بلند گریه کر,زیبای,چهارم,مرداد ...ادامه مطلب